پیچیده اما ساده مثل بارون

ساخت وبلاگ
به نام خداپهلوان پیام داد وگفت شخصی که به او سرهنگ میگفت ودر همه سالهای زندان او به خانواده اش توجه داشته فوت کرده؛ متاثر شدم؛ تسلیت گفتم؛ روحش شاد ان شاالله- احمد هم بنظرم کمی از اوضاع واحوال شهر وخانواده ناراحت بود وزنگ‌زد و مشورت کرد که یک سال دیگر همان جا بماند که گفتم توجه نکند وپیش زن وبچه خودش باشد بهتر است ودر شهر خودش- به امین برای سرویس موتور وتعویض اقلام مصرفی یاد آوری کردم وبا دوستی که در این کار است تماس گرفت وقرار شد فردا ببرد انجام دهد- با آقا باقر کتابچی که قبلا هم برای تسویه بدهی احتمالی ام به انتشارات خودشان تماس گرفته بودم وقرار بود اطلاع دهد مجددا تماس گرفتم و شماره حسابدار سابق خودشان را داد اما بنا شد با برادر مرحوم موسس انتشارات تماس واطلاع دهد-صبح همسر شهرام را کمی سنگین بودم والبته کمترین بی احترامی نکردم وخودش گفت آیا شما ناراحت هستید؟گفتم نه وپاسخ دقیقی هم ندادم اما دیدم باز به شهرام ایراد گرفت که من دخالتی نکردم وخواستم بیرون بروم اکراه داشتم شهرام را ببرم که باز حاشیه دیگری درست نشود اما آمد وسری هم به دکتر سیاوش زدم که اصرار داشت مرا حضوری ببیند وشمه ای از پیگیری هایش گفت و توجهی که امید بسته بود حل شود وحرفهایش را شنیدم و با شخصی هم که ادعاهای فراوانی کرده بود هم خودش تماس گرفت ومن از حرف های ایشان که شنیدم گفتم این دروغ وکلاهبرداری است و مورد دوم هم از این بدتر است ودخالت نکند؛ به وضوح یاس وناامیدی وناراحتی را در وجود این جوان ساعی دیدم وبسیار متاثر شدم؛ کاش پیش از آنکه امید می بست با من ویا هرکس که تجربه ای داشت وصادق بود مشورت کرده بود که این چنین ناامید نمیشد؛ بهرحال البته باید توجه کند زود متوجه شده وخدا را شاکر باشد که بدتر نشد- شب در سر ر پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 133 تاريخ : جمعه 18 شهريور 1401 ساعت: 20:16

به نام خدااولین اجاره ی جدید را دادم -احمد از شهر خودش ناراضی است ومستاصل است ودر جایی که بوده ارج وقربی داشته واکنون حس میکند آن جایگاه را ندارد در اینجا؛ تلاش کردم اورا قانع کنم راضی باشد اما هنوز از آن فضای مدیریت خارج نشده- دونفر از دوستان جداگانه پیام دادند که عازم کربلا برای شرکت در مراسم اربعین هستند وآرزوی زیارت قبولی کردم- صبح یک ماشین قدیمی در فرمانیه دیدم با پلاک ملی ایذه ودر مجاور یک ساختمان گران قیمت؛ فیلمش را گرفتم وبرای بستگان وآشنایان ایذه ای فرستادم خوشحال شدند وبرایشان جالب بود- یکی از دوستان در مورد کار خودش وفرزندش وحقی که از او ضایع کرده اند پیگیری ومشورت کرد- یکی دیگر از دوستان برای پیگیری پیشنهاد مسئولیتی که به او شده مشورت کرد وقرار شد که برای مصاحبه برود وامیدوارم که موفق باشد وآنچه خیر است حاصل شود- برادرم دکتر سعید تماس وپیگیر درمان وتجویز دکتر متخصص بود که توضیح دادم صبح خدمت دکتر رسیدم و نسخه تجویز والبته درمان بیشتر را منوط به انجام تست های تکمیلی کردند وتست اول را رفتم آزمایشگاه بیمارستان کودکان انجام دادم که حدودا یک ماه دیگر آماده میشود و تست دوم را عصر در بیمارستان مسیح دانشوری انجام دادم وجواب البته آماده شد که ماه بعد بروم نزد دکتر والبته تا آن موقع از تجویزهایشان استفاده میکنم که راضی بودند از این تجویز- عمران هم پیگیری درمان من را میکرد که تشکر کردم از توجهش-شکوهمند تماس واحوال پرسی کرد وگفت نزد برادرش کار میکند موقتا و سوالی داشت در مورد دانشگاه آزاد که گفتم شرح کتبی بنویسد وبا من مشورت کند- امانی هم احوال پرسی کرد وقرارشد که بعدا تماس بگیرم وصحبت کنیم- فیروزه تماس و از توقیف حساب خودش در بانک گفت وگفت از پلیس فتا پیگیر است-پیش نویس نام پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 115 تاريخ : جمعه 18 شهريور 1401 ساعت: 20:16

به نام خدابنا داشتم که یکی از دوستان را پس از مدتها ببینم وتماس گرفتم و هماهنگی نبود و بنا شد احتمالا به هفته بعد موکول شود- کمش را هم بنا داشتم ببینم که امروز کمی سرم خلوت بود وپیام دادم و او مسافرت خارج از کشور بود وبه بعد موکول شد- عصر بالاخره عزم کردم والبته مجال که بروم سری به شعرباف بزنم وسری زدم وبیشتر احوال پرسی بود و در پی توسعه شرکت خودش بود وبرنامه های برگزاری مراسم ها وجشن ها وخواستم علیان را هم ببینم که مرتب میخواست مرا ببیند وآمد همان جا چند دقیقه ای اورا هم دیدم بیشتر مراد دیدن بود والبته شب تماس ومشورتی حقوقی هم برای مهلت تخلیه خانه ای داشت که پاسخ دادم- چون از دفترچه وامکانات بیمه ای یکی از منسوبان که برایم گرفته بود در کارهای درمان دیروز استفاده کردم؛ فاکتور ها ودفترچه را به ایشان دادم تا کارهای بیمه را انجام دهند- به صادقی که پیام داده بود ومیخواست با او تماس بگیرم زنگ زدم ومشکلی قضایی با همسایه شان داشت که به محکمه کشیده ومشورت داشت- شهرام پیک فرستاد وجواب آزمایش را گرفت واز دکتر هم وقت گرفت و رفت ویزیت شد و تجویزهای دارویی به او داد- به شاهین پیام دادم وموضوعی را که با من مشورت کرده بود پرسیدم که گویا پیگیری نکرده بود- از امیر شمس هم سوال کردم برای وسایل بچه واسباب بازی که قرار بود بیاورد برای آمین تهیه کنم که یادش رفته بود گویا والبته پاسخی نداد- خواهر دوستانم سازگار برای حق وحقوق شوهر خواهرشان که اخیرا فوت کرده؛ سوال کرد وبا توضیحاتی که داد توصیه کردم به محکمه دادخواست دهند- فتحی از بایگانی شدن پرونده اش وختم به خیر شدن گفت وبرای نحوه برگشت به کار سوال کرد که گفتم بهتر است با وکیل مشورت بیشتری کند- تلفنی احوال پرس آرمین شدم که مدتی است با او صحبت نکرده پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 90 تاريخ : جمعه 18 شهريور 1401 ساعت: 20:16